ارتش دولتی و مسأله روحیه نبرد دردوران انتقال مســــــــــؤولیت
محمدنبی عظیمی   محمدنبی عظیمی

 از آخرین حرف ها وسخن هایی که رییس جمهور افغانستان آقای حامد کرزی در گردهمآیی جوانان درشهرکابل بیان کرد، پیدابود که انتقال مسؤولیت تأمین امنیت برخی از ولایات نسبتاً آرام کشور، ازجمله ولایت کابل به زودی زود به قوای مسلح وبه ویژه به اردوی ملی(!) افغانستان سپرده خواهد شد. وی این سخنان را در واکنش به شایعات برخی از روزنامه های امریکایی ابراز نمود که مدعی بودند، نظامیان بلند رتبهء امریکایی معتقدند که سپردن انتقال مسؤولیت به نیروهای نظامی افغانستان درحال وهوای کنونی با چالش های فراوانی همراه خواهد شد و دست کم یک سال دیگرباید به تعویق افتد تا عساکر امریکایی دراین مدت با اجرای عملیات های بزرگ تعرضی به خصوص در جنوب کشور، بتوانند مخالیفن دولت را سرکوب کنند وشرایط بهتر وآسان تری را برای انتقال مسؤولیت به نیروهای نظامی افغان فراهم آورند. ( مگر همین لحظه بارک اوباما گفت که تا پایان سال جاری میلادی ده هزار سرباز امریکایی افغانستان را ترک گفته و به امریکا و آغوش خانواده های شان برخواهند گشت )، حال درمورد این که چرا جناب کرزی با چنان احساسات تند وآتشین -- مانند همیشه -- سخن گفته و به اصطلاح عوام آب را نادیده موزه ها را ازپای کشیده اند، چیزی نمی گویم؛ زیرا امور مملکت خویش خسروان دانند. اما در مورد این که آیا چنین اردویی که همین چند روز پیش نتوانست از نفوذ عمال دشمن درمقر فرماندهی اش ( دفتر وزیر دفاع ) جلوگیری کند، همین اردویی که در روز روشن یکی از بزرگترین شفاخانه هایش مورد آماج قرار گرفت ، همین اردویی که دریکی ازمراکز جلب وجذب سربازانش ده ها نفر کشته وزخمی شدند ،  همین اردویی که وزیر دفاع آن درروز روشن از اثر چند فیر اسلحه پیاده دشمن لوژ رسم گذشت را ترک وفرار را بر قرار ترجیح داد ، خواهد توانست امنیت مردم بینوا وسیه روزگار مان را درنبود سربازان خارجی تأمین کند ؟

    باتأسف ودریغ فراوان می توان ادعا کرد که اگر نگاه کوتاهی به جنگ چندین سالهء دولت کنونی  و پشتیبانان تا دندان مسلح خارجی آن با مخالفین دولت افغانستان یعنی طالبان والقاعده بیندازیم ، می بینیم که نیروهای مخالفین توانسته اند کارآیی ، توانمندی و تحرک نظامی وفکری خویش را درمقایسه با نیروهای دولتی وحامیان خارجی آن به اثبات برسانند. درحالی که ارتش افغانستان و نیروهای نظامی خارجی مستقر درافغانستان از ساختار بی نهایت اقتدار گرایانه نسبت به طالب ها والقاعده بر خوردار بوده است. دراین مقایسه متوجه می شویم که تفوق شیوه های ابداعی نیروهای طالب والقاعده مانند، عملیات انتحاری ( قربانی کردن جان و زنده گی به خاطر آرمان )، بم گزاری های کنار جاده و یا بم های هدایت شونده توسط ریمونت کنترول، اجرای کمین ها، نفوذ در کمربند های داخلی شهرهای بزرگ و سازماندهی ترور مقامات بزرگ دولتی ونظامی مانند ترور جنرال داوود داوود ودیگران، فرار دادن صد ها تن از زندان قندهار وغیره توسط طالبان والقاعده ، تمامی نقشه ها وتاکتیک های از پیش تعیین شدهء جنگ های کلاسیک را به چالش کشانید ودریک دادگری بی طرفانه اعتبار چنین تاکتیک هارا زیر سوال برد .

 سوال اساسی این است که چرا چنین نیرو هایی که در مقایسه با یک ارتش اقتدار گرا هم ازلحاظ ویژه گی های ساختی، هم ازنظر سطح آگاهی ودانش نظامی، هم از لحاظ داشتن تکنولوژی تسلیحاتی وهم از نظر شمار افراد ده ها مراتبه درسطح نازل قرار دارد، می تواند دامنهء ستیز ونبرد شان را چنان گسترده سازند که یگانه ابر قدرت نظامی – سیاسی جهان ، با افتخار فراوان در باره گشوده شدن باب مذاکرهء مستقیم با آنان سخن بگوید؟

 

  پاسخ به این سوال اگرچه سخت دشوار است ؛ ولی با نگاه ژرف جامعه شناسانه نظامی می توان گفت که بهره مندی از نیروهای معنوی ،عقیدتی ودرونی این نیروها ، انگیزه یی می تواند بود برای عالی بودن روحیهء نبرد و آماده گی برای ایثار و دادن هرنوع قربانی.

 

  بی نیاز از اثبات است که کارآیی و تحرک ارتش دولتی وابسته است به کمیت وکیفیت پرسونل، اسلحه وتخنیک محاربوی وفرماندهی قوی ومدبرانه . همچنان ویژه گی های ساختی دیگر ارتش دولتی را، ساختار سلسله مراتبی ، تمرکز گرایی ، اطاعت بی چون وچرا ازمافوق ، انضباط آهنین و تبعیت بی چون وچرای مادونان ( فرمانبرداران )  از اوامر وهدایات آمرین ( فرماندهان ) و مافوقان تشکیل می دهد. مثلاً در یک ارتش دولتی یک فرمانده مقتدر و مؤفق کسی است که نظامیان از ترس به وی احترام بگذارند ویا دست کم با برخورد قانونی و استفاده از صلاحیت های فرماندهی اش مادونانش را به احترام وادار سازد. 

 

 اما در نیروهای شورشی تمام این ارزش ها می توانند، برعکس باشند. مثلاً ساختار نیروهای مخالف دولت می توانند سلسله مراتبی نباشند. یعنی درحالی که آنان به اوامر وهدایات قوماندانان خویش پابندی دارند ودرحالی که  این سلسله مراتب به صورت مسلسل وزنجیره یی وجود ندارد، با این هم مانعی برای اجرا وانجام اوامرآمرین احساس نمی گردد. مثلاً یک رزمنده عادی یا سایر سپاهی ( سرباز عادی – خپوری ) بدون مراجعه به فرمانده گروپ خویش می تواند درصورت ضرورت مستقیماً با فرمانده عمومی نیروها ملاقات کرده  وعرض حال نماید. اما این به معنی بی انضباطی نیست، زیرا انضباط حاکم دراین گونه نیروها، خشک وبی روح نیست وفرمانده از عنصر ترس برای اطاعت افرادش استفاده نمی کند. دراین نوع نیروها عنصر پابندی به سنن اخلاقی جامعه مانند وفاداری به عهد ، پیمان ناشکنی، والتزام داشتن به آرمان ها و رسیدن به اهداف  نقش تعیین کننده دارند، نه ترس از قوماندان  و جزایی که با درنظر داشت قوانین دولتی ونظامی مانند "خدمات داخله وجزای عسکری" - درصورت ارتکاب کدام گناه – برایش داده شود.

 

 درباره روحیه نبرد نیز همان طوری که دربالا اشاره شد ودیدیم که اگر روحیه نبرد واعتقاد به پیروزی وجود نداشته باشد حتی وزیر دفاع یک کشور نیز باشنیدن چند فیر مخالفین، گریز را نسبت به قرارترجیح می دهد، باید گفت که بسیاری به این باور اند گه روحیه نبرد درمیان نظامیان ، به احساس رضایت شغلی وبرتری تکنالوژی مربوط می باشد. به تعبیر      " پیتر می یر- جامعه شناس آلمانی 1977" نویسنده کتاب جامعه شناسی جنگ وارتش، اصطلاح روحیه نبرد بسیار گنگ ونامفهوم است وبسیاری آن را با محرک های ایدیولوژی مربوط می دانند و برخی دیگر درجنبه ایدیولوژیک این اصطلاح تردید دارند.  اما به نظرمن ( نگارنده این سطور) اگرچه درجبهه های نبرد بخشی که از لحاظ تعداد پرسونل وتکنولوژی واسلحه در برتری باشد، تفوق وارشدیت به دست می آورد ؛ اما با این همه باید اذعان کرد که به اساس تجارب سوزانی که درجنگ های افغانستان با مخالفین دولت چه درزمان حاکمیت حزب د.خ. افغانستان وچه در عصر حکمروایی جناب کرزی به دست آمده است ،به مراتب دیده شده  که روحیه نبرد به هیچ وجهه به میزان تفوق تکنولوژی وتسلیحاتی وابسته نبوده است. جان مایه ها وجوهر این روحیه درعناصرو ارزش هایی مانند شهادت درراه عقیده وآرمان ، داشتن انگیزه برای ایثار وقربانی و باور داشتن خلل ناپذیر به تکتیک های کارآ و رهبری سالم فرمانده نهفته بوده است.

 

  درحالی که پرسش های زیادی درارتباط با داشتن روحیهءعالی نبرد افغان ها دربرابر خارجی ها پس از تحلیل و تجزیه جنگ های آزادی بخش – افغان انگلیس – وجنگ هایی که بین اردوی افغانستان و مجاهدین سابق رخ داده بود، هنوزهم درنزد کارشناسان جامعه شناسی نظامی غرب بی پاسخ مانده اند ، باید گفت که اگر سربازان اردوی کنونی افغانستان از همان آغاز بازسازی اردو به اساس جلب واحضار عنعنه یی ودوره مکلیفت عسکری به صفوف اردو جلب می شدند نه به شکل سربازان اجیر،  درآن صورت با وصف این همه بی باوری ها به داشتن روحیه نبرد وفداکاری وایثار به خاطر وطن، شاید وضع مورال وروحیهء رزمی افسران وسربازان اردو درچنین سطح پایینی نمی بود که وزیر دفاع شان با یک تق تفنگ پشت به صحنه کند وشعار اردوی کنونی : " خدا، وطن و وظیفه " را ازیاد ببرد. آری،  متأسفانه اردویی که  مردم وطن به آن به چشم حافظ وپاسدار اصلی استقلال وتمامیت ارضی کشورمی نگرند، حالا چه بخواهیم و یا چه نخواهیم از خردضابطان وسربازانی تشکیل یافته است که به صورت عموم دربدل دریافت پول خدمت می کنند و انگیزه یی که آنان را به پیوستن به صفوف این اردو وادار ساخته است، انگیزهء اقتصادی است. به همین سبب هم است که میزان تعهد آنان دربرابر ارزش های کلان ملی مانند وطنپرستی، استقلال طلبی، ازخودگذری،  خدمت گزاری به مردم درسطح نازل قرار دارد.                                                                                                                                

 

 دریک مقایسه سطحی بین اردو های دیروز به ویژه اردویی که حزب دموکراتیک خلق افغانستان آن را آموزش داده بود واردوی فعلی که به غلط اردوی ملی نام یافته است، می توان دریافت که آن اردو درحالی که با نیم جهان می جنگید، حتی درسال های دفاع مستقلانه درحالی که کمک های مادی ومعنوی یگانه پشتیبان خارجی دولت ( روسیه ) آن زمان قطع شده بود، توانست با داشتن روحیه عالی رزمی تجاوز گستردهء قوای پاکستانی را در جلال آباد متوقف ساخته وبا تعرض متقابل آن هارا به شکست وسپس به فرار فضیحت بارمجبور ساخته و تا دروازهء خیبر تعقیب نماید. یاد مان نرفته است که درهمان سال های دفاع مستقلانه چگونه سربازان وافسران تا آخرین مرمی می جنگیدند وهرگز به دشمن تسلیم نمی شدند.آیا عمل انتحاری جنرال سرا فراز اردو، روانشاد احمد الدین شهید که درپنجشیر بم دستی را درشکم خود منفجر کرد تا زنده به دست دشمن نیفتد، فراموش مان شده است؟ آیا کارنامه هایی که پیلوتان ازجان گذشتهء مان درزیر باران راکت ومرمی دشمن درجلال آباد وخوست انجام می دادند، از یاد وخاطر تاریخ خواهد رفت؟ آیا قهرمانی های ازجان گذشته گان امنیت دولتی که با حیات وزنده گی خویش بازی نموده ودرقلب دشمن نفوذ کرده، اهداف خویش را ازبین برده ونابود می کردند و خود نیز جام شهادت سرمی کشیدند، درواقع عمل ویا عملیات انتحاری نبوده است ؟  البته من با این عقیده کاملاً مخالفم که عملیات انتحاری را درکشور ما طالبان رایج ساخته باشند. قربانی دادن درراه دفاع از آرمان های حزب ومردم ودفاع از استقلال وتمامیت ارضی کشور به ویژه درزمان حاکمیت حزب د. خ. افغانستان اظهر من الشمس بوده است که هیچ وجدان منصف ودادگر نمی تواند آن را درنظر نگیرد. تاریخ حرب کشور ما درسال های دفاع مستقلانه مشحون از ده ها وصد ها عمل انتحاریی است که سربازان وافسران اردوی آن زمان برای دفاع از سنگر های شان در بسی از جنگ های نابرابر انجام داده وتا آخرین مرمی مقاومت کرده ولی پوسته و سنگر خویش را بدون ریختن خون خود به دشمن تسلیم نکرده اند.

 

   

  اما دراین لحظات حساس درحالی که روز ی نیست که از کمبود اسلحه ثقیل وهواپیما های محاربوی سخنگویان رژیم و اردو سخن نگویند و تشویش و دلهره ء شان را از ایستاده گی دربرابر نیروهای مخالفین ابراز ندارند، این سوال پیدا می شود که مگر طالبان والقاعده توپ وتانک و هواپیما دراختیار دارند که نمی توان با آنان مقابله کرد؟ و نکتهء دیگر این که درمیان این اردوی یکصد وهفتاد هزار نفری دست کم ده تن پیدا خواهند شد که به خاطر ازبین بردن رهبران و اهداف حیاتی دشمن -  درست مانند خود آنان - ، دست به عملیات انتحاری بزنند؟ کاری که  همان طوری که گفته شد بارها درتاریخ حرب کشورما و تاریخ حرب جهان اتفاق افتاده و مختص به طالب ها والقاعده نیست.

 

 بنابراین با دریغ ودرد باید به این سوال پاسخ داد :  "نی ! " زیرا به خاطر این که اکثریت پرسونل اردوی کنونی افغانستان را بریدگی ها( خردضابطان ) وسربازان اجیر تشکیل می دهد، واز آن سبب که این سربازان انگیزه یی برای انتحار کردن واز حیات خود گذشتن ندارند، پس توقع نمی توان داشت که  دربرابر شورشیان متحجر وسرسپرده به عقاید وآرمان های آسمانی که تصور می کنند با عملیات انتحاری  عوامل شروفساد ودشمنان دین ومذهب را می کشند وخود شهید می شوند وبه بهشت موعود راه می یابند، ایستاده گی کنند و پس ازگرفتن پروسه مسئوولیت امنیت ازنیروهای خارجی بتوانند با این مورال ضعیف و نداشتن انگیزه برای نبرد، وظایف خویش رابه درستی انجام دهند، چه رسد به عملیات انتحاری به منظور دفاع از شرف وهستی و آزادی مردم واستقلال کشور.   


June 26th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات